یکشنبه پانزدهم اردیبهشت

خشکم زده

نشستم و از توی این قاب خالی نگاه می کنم

دور شدنشون رو نگاه می کنم

خشکم زده

یه صورت بر می گرده و این ور رو نگاه می کنه

تا من بخوام دستمو تکون بدم دوباره بر می گرده و به راهش ادامه می ده

دورتر می شن و دورتر

انقدر دور که ازشون فقط یه تصویر مبهم تو قاب می مونه
















فاصله ای که هیچ وقت پر نمی شه

فاصله ای که هیچ وقت از بین نمی ره

فاصله ای که حتی دیگه کم هم نمی شه


خ.ک: Chequered Light Buildings

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home