چهارشنبه بیست و دوم خرداد

گذشتن اون روزایی که من انقدر حال و حوصله داشتم که به شوخی های بی مزه ی یکی بخندم

گذشتن روزایی که من انقدر حس و حال داشتم که شوخی های بی مزه بکنم که یکی بخنده

گذشتن روزایی که من انقدر حال و حوصله داشتم که یه ساعت پای تلفن شر بگم و ور بشنوم

گذشتن روزایی که انقدر حس و حال بود که شبا پشت سرهم شر بفرستم و ور دریافت کنم

گذشتن اون روزایی که بودن یکی تو یه روز خاص تو دانشگاه باعث می شد که هیچ وقت اون

روز دانشگاه رو نپیچونم یا حداقل کمتر بپیچونم

گذشتن روزایی که تاریخ تولد ها یادم می موند

گذشتن اون روزایی که می شد به کسی فکر کرد

گذشتن روزایی که حس و حال خیال بافی کردن بود

گذشتن روزایی که قوه ی تخیلی بود

گذشتن روزایی که می شد الکی خوش بود

گذشتن اون روزایی که حسی بود

گذشتن روزایی که حوصله ای بود

این روزا من حتی حس و حال ندارم که از بی حس و حالیم بنویسم

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home