حق می دم
به همه کسایی که ازم متنفرن
به همه کسایی که از من بدشون میاد
به همه کسایی که از من خوششون نمیاد
به همه کسایی که کلا نسبت به من بی تفاوتن و بودن و نبودنم فرقی واسشون نداره
حق می دم
به تویی که نفهمیدی و نخواستی که بفهمی و اگه می خواستی هم نمی تونستی بفهمی
به خودم که کلا هیچ خاطره ای از هیچ کس و هیچ جایی یادم نمونده که اصلا چی بوده که
یادم بمونه
به این دستایی که هیچ کس و نوازش نمی کنن
به این پاهایی که سمت هیچ کس نمی رن
به چشمایی که خیلی وقتا بسته می شن تا لبخند و محبت و خیلی چیزای دیگه رو نبینن
به خودم که بعضی وقتا حالم به هم بخوره از خودم
به خودم که نتونستم جز این چیزی باشم که هستم و شاید اصلا نخواستم یا اون قدر که
باید نخواستم یا هر چی