sign out everywhere








چهارشنبه

خودم و می بخشم


همه چی و فراموش می کنم


می گذرم و ادامه می دم




مثل همیشه





چون چاره ای ندارم






مثل همیشه










And the dome where I keep my dream

Wasn't meant for you to ever see

So I trusted the queen of spades

And lost it all, lost it all indeed








شنبه پنجم اسفند

ور نروید








جمعه

خواسته ای که دارم این است که بد نبودن و کثیفی نکردن و از مسیر راست منحرف نشدنم را به حساب خوب بودن، انسان بودن و جوانمرد بودن من نگذارید. بلکه آن را مدیون بی عرضه گی، محافظه کاری افراطی و ترسو بودنم بدانید.









 این که خودتو از یه آغوش تو یه آغوش دیگه پرت می کنی ناراحتت نمی کنه، ولی من ناراحتت می کنم








بیست و هشت بهمن نود و یک

و بازگشت غرورآفرین من به اتوبوس های بی آر تی و خوش و بش ها و بحث های بندتنبانی و فشار و پرس و خارش و مالش و آمیزش و بازدم و عطسه و سرفه و رفع خلط گلوی نفرات مجاور توی صورتت









و عمق فاجعه به تو نریدن









مثل فین کردن تو دریا









و فشار تنهایی