ششم بهمن

می زنم به یادت

می زنی به یادم ؟


ساز...زیر گریه...زیر آواز...

12 Comments:

Anonymous Anonymous said...

منم موقع ساز زدن ميزنم زير گريه ...


ديدگان تو در قاب اندوه

سرد و خاموش

خفته بودند

زودتر از تو ناگفته ها را

با زبان نگه گفته بودم



از من و هرچه در من نهان بود

ميرميدي

ميرهيدي

يادم آمد که روزي در اين راه

ناشکيبا مرا در پي خويش

ميکشيدي

ميکشيدي

آخرين بار

آخرين بار

آخرين لحظهء تلخ ديدار

سر به سر پوچ ديدم جهان را

باد ناليد و من گو کردم

خش خش برگهاي خزان را





باز خواندي

باز راندي

باز بر تخت عاجم نشاندي

باز در کام موجم کشاندي

گرچه در پرنيان غمي شوم





سالها در دلم زيستي تو

آه،هرگز ندانستم از عشق

چيستی تو

کيستي تو

6:07 PM  
Anonymous دخترک said...

به یاد دل تنگ خودم در تنهایی و شب دریا میزنم زیر گریه و آواز و ساز

4:28 PM  
Anonymous sahar said...

چند سال قبل، 2007. نوشته بودین که :

این نیست، نیست که اذیتم می کنه

می تونست باشه ست که یه جورایی یه جاهاییمو می سوزونه

......

می سوزونه هااااااااااااا

12:10 AM  
Blogger Snowball said...

This comment has been removed by the author.

7:49 PM  
Anonymous رفا said...

عالی بود. عالی

12:38 AM  
Blogger عروسک سنگ صبور said...

به سلامتی هر چی نامرده
هر کی خنجر از پشت می زنه

9:08 PM  
Blogger Unknown said...

دیگه نمی نویسین؟

4:49 PM  
Anonymous ر ا ی ع ت ب said...

زیر قول؟

11:11 PM  
Anonymous Kiana said...

nisti?? Tardemoon kardi?

8:54 AM  
Anonymous Atefeh said...

khob

8:51 AM  
Blogger sadbuttrue said...

آقا نوشته هات دوا بود واسمون
تف تو این کشور تخمی که قدر آدمی مثل تو رو نمی دونه
من 3 ساله خواننده خاموشِ شمام!
تک تک نوتاتو حفظم!

8:22 PM  
Anonymous Anonymous said...

فریاد ، قدم ، به سیم آخر

9:34 AM  

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home