یکم دی

هندونه و آجیل و انار و شکلات و پاستیل و شیر و شیرنی و ... پدرم روضه رضوان به دو گتدم بفروخت، ناخلف باشم اگر من به جوی نفروشم








بیست و پنجم آذر

من اینمو من اونمو تقدیم تو کردم

این قول منه از حرفمم بر نمی گردم








بیستم آذر

نباریدی نباریدی حالا که رسیدیم به مرز تعطیلی می خوای بباری؟ مسخره کردی ما رو؟








هفدهم آذر

الان یعنی وقتشه که دیگه رقص بارون بکنیم دیگه آره؟