سه شنبه هشتم آبان

هنوز هم وسوسه ام می کنند

جوجه داف هایی که بستنی لیس زنان و زیر چشمی نگاه کنان از کنارم می گذرند

البته نه آن قدر که بتوانم بر بی حس و حالی و گشادی خود غلبه کنم








شنبه پنجم آبان

چه کنم دست خودم نیست

-س شعر گفتن را بسیار بسیار دوست می دارم








چهارشنبه دوم آبان

-ون لق تو ، من و چند نفر دیگه ...








دوشنبه سی ام مهر

فاز منفی نده منو این جوری نبین

پشت این صورت آروم یه سگ کرده کمین

که میاد تیکه پارت بکنه پس در برو

اون جا در حمومه از این ور برو



خ.ک : از یه آهنگ رپ فارسی ...








شنبه بیست و هشتم مهر

یه ربط هایی هست

بین چیزهایی که هیچ ربطی به هم ندارن

ربط هایی که نه من ازشون سر در میارم ، نه تو ، نه خیلی های دیگه








چهارشنبه بیست و پنجم مهر

از اون جایی که دیگه کمتر کسی اینجارو می خونه و منم حرفی واسه گفتن ندارم یعنی هیچ وقت

نداشتم همین جوری به مزخرف نوشتن ادامه می دم که نشون بدم خیلی بیکار تر و علاف تر از

این حرفام








یکشنبه بیست و دوم مهر

واقعا در جواب کسی که در مورد Donnie Darko می گه " به درد نمی خوره " و بعدشم این

جمله ی حکیمانه رو اضافه می کنه که " فیلم یا باید بکش بکش باشه یا بکـ_ بکـ_ " چی

باید گفت ؟ یا چی کار باید کرد ؟








چهارشنبه هجدهم مهر

نه من رقاص خوبی بودم

نه ساز تو خوش صدا بود

کمی هم تو به ساز من برقص








شنبه چهاردهم مهر

چه احمقی بودم من

چه آشغالی بودی تو

البته به هیچ جام نیست

یعنی هیچ وقت نبوده

ولی خب این دلیل نمی شه که نگم چه آشغالی بودی تو

چه احمقی بودم من








سه شنبه دهم مهر

یه چیزایی باید عوض بشن

یه چیزایی رو باید تغییر بدم

مثلا این که الکی زرزر نکنم که باید یه چیزایی رو عوض کنم وقتی

هنوز حتی حال ندارم خودمو تکون بدم