جمعه هشتم دی

باشه

من از این به بعد نیمه ی پر لیوانو می بینم

فقط می شه بهم بگی از چی پر شده که این رنگیه؟








سه شنبه پنجم دی

نه

نمی خواد بیخودی بهم فرصت بدین

من عوض نمی شم

همین گهی که هستم خواهم موند








جمعه یکم دی

منم دعوت شدم به نوشتن آن چه شما نمی دانید :


# خیلی کم از خونه می رم بیرون و خونه هم که هستم خیلی کم از اتاقم می رم بیرون و تو اتاقم هم که هستم یا دارم با کامپیوتر ور میرم یا آهنگ گوش میدم یا هر دو با هم

# هم از روزای آفتابی و هم از روزای بارونی حالم به هم می خوره و دوس دارم همیشه آسمون ابری باشه ولی بارون نیاد

# همین دیروز قبض مهر و آبان موبایلم اومد : سه هزار و سیصد تومن

# یه روزی یه جایی یکی یه چیزی بهم گفت که یه جورایی تا یه جاهاییم سوخت

# گشادتر و بی حوصله تر و بی هدف تر از من ، خودمم...در ضمن خیلی آشغال تر از اون چیزی هستم که به نظر میام








دوشنبه بیست و هفتم آذر

می پرم بی وزن و آروم

این نه مرگه نه زواله
























































































شنبه بیست و پنجم آذر

دیگه دارم حوصلمو سر می برم


خ.ک : قبلنا حداقل خودم خودمو می فهمیدم...








چهارشنبه بیست و دوم آذر

Unquestioned Answers








شنبه هجدهم آذر

می کنم...عادت...کم کم

احتمالا بازم به خاطر این که کار دیگه ای نمی تونم بکنم








دوشنبه سیزدهم آذر

این که من واقعا نمی فهمم یا خودمو زدم به نفهمی اصلا مهم نیست

مهم اینه که بقیه نمی فهمن که من واقعا نمی فهمم یا خودمو زدم به نفهمی

خودمم نمی فهمم








شنبه یازدهم آذر

- یادش بخیر

- یاد چی؟

- هیچی...همین جوری الکی